وریا

یک جای کتاب سیاه قلب می گوید: «وقتی در سفر کتابی با خودت همراه می بری، یک چیز عجیبی اتفاق می افتد، کتاب شروع می کند به جمع آوری خاطراتت. بعد ها کافی است که تو آن را باز کنی تا دوباره به همام جایی برگردی که کتاب را اولین بار خوانده ای. یعنی با خواندن اولین کلمات، همه چیز را به یاد می آوری؛ عکس ها، بوها، همان بستنی ای که موقع خواندن می خوردی. کتاب ها درست مثل نوارهای چسبناک مخصوص گیرانداختن مگس هستند. خاطرات به هیچ چیزی مثل صفحات چاپی نمی چسبد.»



پ.ن: به شدت موافقم! خوندن همین کتاب شد خاطره! دم عیدی پیاده از دانشگاه اومدم و تو راه خوندمش!

پ.ن2: یه سری کتابا، آدمو یاد یه سری آدم ها می ندازه... آدم هایی که کتاب شبیه زندگیشونه، آدم هایی که خوندن کتاب رو توصیه کردن، آدم هایی که باهاشون کتاب رو هم خوانی کردی و...

پ.ن3: تازه فقط کتابا اینطوری نیستن! یه سری آهنگ ها، یه سری مداحی ها، یه سری مکان ها، یه سری شهیدا، ادما رو یاد هم می ندازن.. تا حالا به این قضیه دقت کرده بودید؟


#کتاب
#وریا
# سید_زهرا_محمدی
#نوجوان
دیدگاه ها (۰)

قدر

احمدی نژاد را دوست داشتیم نه به این دلیل که رئیس جمهور بود، ...

حوزه باید انقلابی بماند

...امام: «سود زیادی است، بگو ببینن چطور شد که شما توانستید ا...

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۴

yek tarafe part : 9

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط